۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸

طعنه زنی که یار کنم دیگر
طعنه مزن که من نکنم باور

تو جان و دل ز بهر مرا خواهی
من از دل تو آگهم ای دلبر

جان و جهان من به تو خوش باشد
ای روی تو ز جان و جهان خوشتر

ای طیره گشته از رخ تو لاله
وی شرم خورده از لب تو شکر

شاد آن زمان شوم که تو را بینم
تابان چو ماه و نازان چون عرعر

بگشایی آن دو بسد پر لؤلؤ
بفشانی آن دو چنبر پر عنبر

گاهی ربایم از لب تو بوسه
گاهی ستانم از کف تو ساغر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.