۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷

مهوَّسان ز پی خاطر مهوَّس ما
به ذکر دوست مزیّن کنید مجلس ما

خیال آن رخ رشک پری و غیرت حور
برون نمی‌رود از سینهٔ مسَوَّس ما

نهال قامت و چشم تو باغبان چون دید
برفت -گفت- طراوت ز سرو و نرگس ما

به مجلسی که تو باشی چراغ گو بنشین
بس است شمع خیال تو در مجالس ما

به جای بادهٔ گرم زهر می‌دهی نوش است
به شرط آن که تو باشی امیر مجلس ما

ز کنه وصف تو ابن حسام دور افتاد
کجا رسد به تو اندیشهٔ مهندس ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.