هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جلال معشوق خود با استفاده از استعاره‌های مرتبط با آفتاب سخن می‌گوید. او معشوق را چنان زیبا و درخشان توصیف می‌کند که حتی آفتاب در مقایسه با او ناچیز به نظر می‌رسد و تنها زلف معشوق است که آفتاب را به سجده وامیدارد. شاعر همچنین به نور و روشنایی معشوق اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که حتی اگر آفتاب تیره شود، نور معشوق برای او کافی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵

پوشد ز زشک یلمق تو اطلس آفتاب
پیش رخ تو ذره بود واپس آفتاب

جز زلف تو که سجد کند آفتاب را
در دور حسن تو نپرستد کس آفتاب

گر آفتاب تیره شود با کمال نور
یک لمعه از لقای تو ما را بس آفتاب

گفتم مگر به سر رسدم آفتاب وصل
در طالعه نبود بدین سدرس آفتاب

گر مهر طلعت تو بر ابن حسام تافت
شاید که تافت بر سمن و بر خس آفتاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.