۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵

پوشد ز زشک یلمق تو اطلس آفتاب
پیش رخ تو ذره بود واپس آفتاب

جز زلف تو که سجد کند آفتاب را
در دور حسن تو نپرستد کس آفتاب

گر آفتاب تیره شود با کمال نور
یک لمعه از لقای تو ما را بس آفتاب

گفتم مگر به سر رسدم آفتاب وصل
در طالعه نبود بدین سدرس آفتاب

گر مهر طلعت تو بر ابن حسام تافت
شاید که تافت بر سمن و بر خس آفتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.