۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴

ای ز خطت غالیه پر مشک ناب
آینه دار رخ تو آفتاب

تا رخ تو رونق مه بشکند
برشکن آن طّره مشگین ناب

با رخ تو مهر ندارد فروغ
ذره نیارد بر خورشید تاب

دوش مرا خیل خیالت ببرد
صبر و قرار از دل و از دیده خواب

مردمک دیده کند دم به دم
روی من از اشک ملَّون خضاب

دیده میندیش ز طوفان غم
مردم آبی نشکوهد ز آب

خاک درت مسکن ابن حسام
کوی تواش درگه دولت مآب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.