هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دل عاشق به پند و نصیحت گوش نمی‌دهد. شاعر از یار خود می‌خواهد که او را به خاطر عشقش ملامت نکنند و از جذابیت‌های معشوق مانند ابروی مشکین و غمزه‌هایش یاد می‌کند. همچنین، اشاره می‌کند که عشق مانند دامی است که دل را به اسارت می‌گیرد و کسی از آن رهایی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱

مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست
دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست

یاران ملامت من عاشق رها کنید
کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست

دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو
بر وی مگیر زان که برو جای گیر نیست

بر من کمان ابروی مشکین چه می کشی
خوش خوش بکش به غمزه که حاجت به تیر نیست

زلفت نهاد دام بلا در ره دلم
آن کیست کو به دام بلایی اسیر نیست

چشمی که آن به روی تو روشن نمی شود
چون بنگری به دیده معنی بصیر نیست

ابن حسام تکیه گه خاک کوی دوست
در آستان عشق ازین به سریر نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.