۳۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶

اگر چه خرد شناس و مبصّرم به حدیث
به خورده دهنت ره نمی برم به حدیث

خیال سرو قدت را خیال ها بستم
سخن دراز شد و من مقصّرم به حدیث

خیال حسن تو صورت نمی توانم بست
به وجه احسن اگر چه مصورم به حدیث

به صفّ ابروی شوخ تو پی نیارم برد
اگر چه در صف معنی کمان ورم به حدیث

بیان آن لب شیرین نمی توانم کرد
به نطق اگر چه نمودار شکّرم به حدیث

از آن مدینه که در وی زلال علم دهند
غلام مشرب ساقی کوثرم به حدیث

هزار قنطره ابن حسام در راه است
مگر به منزل مقصود ره برم به حدیث
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.