هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ریا و سالوس زاهدان انتقاد می‌کند و به می‌نوشی و زندگی صادقانه دعوت می‌نماید. او از نابسامانی‌های جهان و ناتوانی حکیمان در درمان دردهای جامعه می‌گوید و در عین حال به زیبایی‌های طبیعت و عشق می‌پردازد. در پایان، شاعر به ستایش از کمال نظم و هنر خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۳

بیا به میکده بفروش خرقه ی ناموس
ریا و شمعه رها کن به زاهد سالوس

حریف مصطبه و ساغرم به بانگ بلند
به زیر پرده از این پس دگر نگویم کوس

فلک به دست ستم بین که زیر پای بکوفت
سر سریر فریدون و افسر کاووس

طبیب شهر علاج دام نمی داند
کزین معالجه دورست فهم جالینوس

نهال قد تو بر سرو می نماید ناز
گل عذار تو بر لاله می کند افسوس

به هر زمین که غباری ز موکبت برسد
دهم به وجه ارادت بر آن زمین صد بوس

کمال نظم تو ابن حسام تا چه کند
که پای بند غروری تو نیز چون طاووس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.