هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان شاعری است که از فراق یار و درد دوری می‌نالد. او از غبار دیار یار، درد دیده‌ی بی‌خواب، و آرزوی دیدار دوست سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد تا از این حالات بپرسد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند زلف پریشان دوست و نرگس خمار، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۸

صبا نشان غبار دیار یار بپرس
دوای چشم ضرر دیده زان غبار بپرس

هزار بار گر از یار بر دلم بیش است
به جان یار که او را هزار یار بپرس

ز زلف دوست که مجموع او پریشانیست
حکایت من آشفته روزگار بپرس

حدیث دیده ی بی خواب من ز درد فراق
از آن دو نرگس خوش خواب پر خمار بپرس

مرا که زار شدم ز آرزوی دیدن دوست
تن نزار مرا بین و زار زار بپرس

بر آن قرار که دادی مرا به پرسیدن
تلطفی کن و روزی بر آن قرار بپرس

علاج درد دل مستمند ابن حسام
از آن مفرح یاقوت آبدار بپرس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.