هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از ابن حسام، شاعر فارسیزبان، بیانگر عشق و دلدادگی به معشوق است. شاعر از زهد و عبادت دوری کرده و به عشق و نیاز به معشوق روی آورده است. او از بخت و تقدیر شکایت دارد و از معشوق میخواهد که به او توجه کند. در نهایت، شاعر از ساقی میخواهد که با شراب صبوح، خمار او را بزداید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای برخی گروههای سنی نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۹۹
زهّاد و عُجب و گوشه ی محراب وکار خویش
ما و نیاز قبله ی ابروی یار خویش
ما را نسیم طرّه ی خوبان به یاد داد
هان تا به باد بر ندهی روزگار خویش
ما را چه اختیار اگر بخت یار نیست
آری به اختیار کشد بختیار خویش
گفتم که جان نثار تو کردم قبول کن
گفتا که چشم نیست مرا بر نثار خویش
با خاک آستانه چو کردی برابرم
سر بر فلک کشیده ام از اعتبار خویش
من صید لاغرم به کمند تو پای بند
بگشای دست و روی متاب اش شکار خویش
ساقی می صبوح به ابن حسام ده
بشکن خمار او به می خوشگوار خویش
ما و نیاز قبله ی ابروی یار خویش
ما را نسیم طرّه ی خوبان به یاد داد
هان تا به باد بر ندهی روزگار خویش
ما را چه اختیار اگر بخت یار نیست
آری به اختیار کشد بختیار خویش
گفتم که جان نثار تو کردم قبول کن
گفتا که چشم نیست مرا بر نثار خویش
با خاک آستانه چو کردی برابرم
سر بر فلک کشیده ام از اعتبار خویش
من صید لاغرم به کمند تو پای بند
بگشای دست و روی متاب اش شکار خویش
ساقی می صبوح به ابن حسام ده
بشکن خمار او به می خوشگوار خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.