۳۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۳

سرو دلجویست یا شمشاد یا بالاست آن
راست گویم هرچه من گویم از ان بالاست آن

ابرویت بر قامتت بالا نشینی می کند
راستی کج می نشیند ابرویت با راستان

گفتمش : رویت به زیبایی دل از ما می برد
گفت : هر چه روی زیبا می کند زیباست آن

گفت : بر خاک سر کویم چه ماوی کرده ای
گفتم : آری خاک کویت جنه المأواست آن

گفتمش : با عارضت زلفت تناسب از چه یافت
گفت :ماه روشن است این و شب یلداست آن

گفتمش : خواهم زدن در حلقه زلف تو چنگ
گفت : کوته کن سخن سر حلقه غوغاست آن

آنچه از عشق تو پنهان داشتی ابن حسام
این زمان بر چهره زردش همه پیداست آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.