هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به توصیف عشق و شیفتگی خود به معشوق میپردازد. او از زیباییهای معشوق مانند خال، زلف و دهانش سخن میگوید و از عشق بیپاسخ و عمر کوتاه خود شکایت دارد. همچنین، او از رنجهای عشق و شوق پنهان ناشدنی خود مینویسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۳
شب است و خال تو اندر خیال چشم سیاه
کمند زلف تو دامست و بخت من گمراه
میان این همه ظلمت خیال سودایی
چگ.نه راه برد لا اله الا الله
دلم به زلف تو بسته است امید لیک چه سود
که آن امید دراز است و عمر من کوتاه
ز حصرت دهنت غنچه را جگر خون است
ز رشک زلف تو دارد بنفشه زلف دو تاه
بر آستان تو امشب ز آب دیده من
برست لاله رنگین و بر دمید گیاه
حدیث شوق تو پنهان نمی توانم کرد
که هست برزخ زردم سرشک سرخ گواه
ز آفتاب عذارت بسوخت ابن حسام
کنون به سایه سرو قد تو برد پناه
کمند زلف تو دامست و بخت من گمراه
میان این همه ظلمت خیال سودایی
چگ.نه راه برد لا اله الا الله
دلم به زلف تو بسته است امید لیک چه سود
که آن امید دراز است و عمر من کوتاه
ز حصرت دهنت غنچه را جگر خون است
ز رشک زلف تو دارد بنفشه زلف دو تاه
بر آستان تو امشب ز آب دیده من
برست لاله رنگین و بر دمید گیاه
حدیث شوق تو پنهان نمی توانم کرد
که هست برزخ زردم سرشک سرخ گواه
ز آفتاب عذارت بسوخت ابن حسام
کنون به سایه سرو قد تو برد پناه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.