هوش مصنوعی:
این متن به توصیف قصر فرخندهٔ کمالالدین و ویژگیهای آن میپردازد. قصر به عنوان نمادی از خرمی، مجد، دولت، عزت و تمکین توصیف شده است. همچنین، از شخصیت کمالالدین به عنوان پهلوانی جهاندیده، عادل و بخشنده یاد شده است. متن پر از تصاویر شاعرانه و تشبیهات زیبا است که عظمت قصر و شخصیت کمالالدین را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای زبان ادبی و پیچیدهای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم و تشبیهات مورد استفاده نیاز به دانش ادبی و تجربهٔ زندگی بیشتری دارد تا به طور کامل درک شود.
شمارهٔ ۱۶۹ - در وصف قصر خاقان کمالالدین محمود
قصر فرخندهٔ کمالالدین
هست در خرمی چو خلد برین
روضهٔ مجد و بیضهٔ دولت
کعبهٔ عز و قبلهٔ تمکین
در خوشی از نگارخانهٔ او
طیره گشته نگارخانهٔ چین
از تصاویر او خجل ماند
در قصور بهشت حور العین
سطح او باستاره کرده قران
صحن او با زمانه گرفته قرین
گر نباشد بهار، ساحت او
نوبهاریست پر گل و نسرین
آسمان پیش آستانهٔ او
پست گشته بقدر همچو زمین
اندرین قصر جاودان بادا
پهلوان جهان کمالالدین
در دریای محمدت محمود
که هدی را حسام اوست معین
آن ستوده بمردی و رادی
و آن گزیده بسیرت و آیین
ملک را صحن گلشنش بستر
مجد را خاک درگهش بالین
روز بخشش بسان ابر مطیر
وقت کوشش بسان شیر عزین
ظلم را کرده عدل او منسوخ
فتنه را داده تیغ او تسکین
ای سرافراز صفدری، که گذشت
همت تو ز اوج علیین
همه محض لطافتی گه مهر
همه عین سیاستی گه کین
چرخ چون بندگان نهاده بطبع
بر بساط مبارک تو جبین
امر تیر تو کرده روز مصاف
دشمنان را بزیر خاک دفین
خصم را با تو پایداری نیست
کبک را نیست طاقت شاهین
همه جانها بطاعت تو
همه دلها بخدمت تو رهین
بر بداندیش دولتت شب و روز
حادثات جهان گشاده کمین
تا نباشد عیان بصنف خبر
تا نباشد گمان بنور یقین
هر چه نیکیست از ستاره بیاب
هر چه خوبیست از زمانه ببین
گاه در عرصهٔ طرب بخرام
گاه در مسند شرف بنشین
جام راحت ز دست لهو بنوش
گل لذت بباغ عیش بچین
آفرین باد بر نکوه خواهت
باد بر بدسگال تو نفرین
هست در خرمی چو خلد برین
روضهٔ مجد و بیضهٔ دولت
کعبهٔ عز و قبلهٔ تمکین
در خوشی از نگارخانهٔ او
طیره گشته نگارخانهٔ چین
از تصاویر او خجل ماند
در قصور بهشت حور العین
سطح او باستاره کرده قران
صحن او با زمانه گرفته قرین
گر نباشد بهار، ساحت او
نوبهاریست پر گل و نسرین
آسمان پیش آستانهٔ او
پست گشته بقدر همچو زمین
اندرین قصر جاودان بادا
پهلوان جهان کمالالدین
در دریای محمدت محمود
که هدی را حسام اوست معین
آن ستوده بمردی و رادی
و آن گزیده بسیرت و آیین
ملک را صحن گلشنش بستر
مجد را خاک درگهش بالین
روز بخشش بسان ابر مطیر
وقت کوشش بسان شیر عزین
ظلم را کرده عدل او منسوخ
فتنه را داده تیغ او تسکین
ای سرافراز صفدری، که گذشت
همت تو ز اوج علیین
همه محض لطافتی گه مهر
همه عین سیاستی گه کین
چرخ چون بندگان نهاده بطبع
بر بساط مبارک تو جبین
امر تیر تو کرده روز مصاف
دشمنان را بزیر خاک دفین
خصم را با تو پایداری نیست
کبک را نیست طاقت شاهین
همه جانها بطاعت تو
همه دلها بخدمت تو رهین
بر بداندیش دولتت شب و روز
حادثات جهان گشاده کمین
تا نباشد عیان بصنف خبر
تا نباشد گمان بنور یقین
هر چه نیکیست از ستاره بیاب
هر چه خوبیست از زمانه ببین
گاه در عرصهٔ طرب بخرام
گاه در مسند شرف بنشین
جام راحت ز دست لهو بنوش
گل لذت بباغ عیش بچین
آفرین باد بر نکوه خواهت
باد بر بدسگال تو نفرین
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح اتسز خوارزمشاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح ملک اتسز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.