هوش مصنوعی: این شعر یک مدیحه‌سرایی در وصف خوارزمشاه عالم عادل است که در آن شاعر به توصیف زیبایی‌های معشوق، عشق و فراق، عدالت و قدرت پادشاه، و تأثیرات مثبت حکومت او می‌پردازد. همچنین، شاعر از فضل و کرم پادشاه و تأثیرات مثبت او بر مردم و هنرمندان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی، سیاسی و اجتماعی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی کافی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح ملک اتسز

ای زلف مشک فام تو لاله سپر شده
دلها بپیش غمزهٔ تیرت سپر شده

با گونهٔ دو عارض و با طعم دو لبت
بازار لاله رفته و آب شکر شده

ای بسته بر میان کمر جور وزین قبل
اندر میان دو دست مرا چون کمر شده

تو رفته از کنار من و در فراق تو
از اشک بی شمار کنار شمر شده

پرورده من بخون جگر مر ترا بناز
وز محنت تو غرقه بخون جگر شده

تو برده سر ز عهد من و بی تو عهد عمر
با صد هزار گونه حوادث بسر شده

بی روی و مویت ، ای بعزیز چو سیم و زر
مویم چو سیم گشته و رویم چو زر شده

از خوب خوب تر شده نقش جمال تو
و احوال من ز عشق تو از بدبتر شده

عشق من و جمال تو در کل شرق و غرب
چون مکرمات خسرو غازی سمر شده

خوارزمشاه عالم عادل ، که صدر اوست
اندر زمانه مقصد اهل هنر شده

در جسم ملک حشمت او چون روان شده
در چشم مجد همت او چون بصر شده

در بسط عدل و رفع ستم عهد ملک او
ایام را قرینهٔ عدل عمر شده

با طول و عرض همت بی منتهای او
هفت آسمان و هفت زمین مختصر شده

تأیید را عزیمت او مقتدا شده
و اقبال را سیاست او مستقر شده

هنگام التقای دو لشکر بحربگاه
اعلام او علامت فتح و ظفر شده

ای خار دوستان ز وفاق تو گل شده
وی خیر و دشمنان ز خلاف تر شده

در واقعات علم و در حادثات دهر
امر تو پیشوای قضا و قدر شده

از آتش حسام تو در ضمن معرکه
چون دود جان دشمن تو پر شر شده

گیتی ز بسط تو کمینهٔ نشان شده
گردون ز رفعت تو کهینه اثر شده

در باغ و بوستان معالی و مکرمات
ذکر شمایل تو نسیم سحر شده

در خشک سال حادثهٔ چرخ سفله طبع
انعام تو مبشر رزق بشر شده

گویندگان مدحت و جویندگان زر
سوی جناب تو نفر اندر نفر شده

از اصطناع هاه تو در حق اهل فضل
اندر بلاد مشرق و مغرب خبر شده

من بنده را فضل قبول تو نام و باگ
در جمله بسیط زمین مشتهر شده

دیوان من ز بس غرر مدحهای تو
مانند برج انجم و درج درر شده

فرخ نهال سعی مرا در ثنای تو
انواع لذت دو جهانی ثمر شده

بوده ز جور حادثه احوال من دگر
و اکنون بحسن تربیت تو دگر شده

ما را کنار مکرمت و دوش بر تو
همچون کنار مادر و دوش پدر شده

تا هست چرخ دایر و سیر نجوم او
اصناف خلق را سبب نفع و ضر شده

تا دور حشر باد ، علی رغم روزگار
جاه ترا بقدر مقر قمر شده

بی نهضت سپاه تو از هٔفت فلک
کاشانهٔ عدوی تو زیر و زبر شده

از آتش حسام تو و آب چشم خود
لب خشک مانده خصم تو و چشم تر شده

قربان وعید تو ، که شعر شریعتند
مقبول حضرت ملک دادگر شده
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴ - در مدح ملک اتسز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶ - نیز در مدح ملک اتسز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.