۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح اتسز

نگارینا ، بهر معنی تمامی
دل از وصل تو یابد شاد کامی

بقامت حسرت سرو بلندی
بطلعت غیرت ماه تمامی

ثغوزک مثل عقدالدر حسنا
و عقدالدر متشق النظامی

و مجهک کالهلال اذاتبدی
یشق سناه اودیةالظلامی

خور تابان ، که سلطان نجومست
کند پیش جمال تو غلامی

پریروی و پری خویی و با ما
نه جفت جامه و نه یار جامی

جبینک ساطع کالبرق ، منه
جفونی هاطلات کالغمامی

و جفنک لیس یدعی الجفن الا
و فی الحاظه عمل الحسامی

ببوس و غمزه همچون نوش و نیشی
بجعد و طره همچون صبح و شامی

اگر رویم چو زر پخته کردی
سزد ، زیرا ببر چون سیم خامی

یمللنی فراقک کل میل
علی لهب شدید الاضطرامی

ابیت و فی جفونی ماء حزن
و ما بینالضلوع نطی غرامی

تو ، ای موی نگار ، از روی معنی
همه مشکی ، اگر چه زلف نامی

معطر کرده عالم را نسیمت
مگر خلق شهنشاه انامی

کریم فی السخا کفیه بحر
خضیم زاخر الامواج طامی

شعارنهاه للایام زین
و حصن علاء للاسلام حامی

برای او جهان ملک روشن
بسعی او درخت عدل نامی

جناب فرخ او زایران را
شده چون خطهٔ کعبه گرامی

صفاءالبشر من لعناه بادا
و غیثالبر من غیاه حامی

و منه الملک محمل النواحی
و منه الشرع مرعی الذمامی

خداوندا ، تویی کزداد و دانش
امور دولت و دین را قوامی

جهان را آسمان افتخاری
هدی را آفتاب احترامی

ولیک فی سعود و ابتهاج
و خصمک فی عناء و اغتمامی

فهذا ساحب ذیل الامانی
و هذا شارب الکاس الحمامی

نه همچون عزم تو شمشیر هندی
نه همچون رای تو شعر ای شامی

ظفر با تو خرامد ، هر کجا تو
ز بهر نصرة ملت خرامی

فدیتک قد عمرت برغم دهر
بناء مفاخر بعد انهدامی

فمنک ملکت ناصیة المباعی
ومنک بلغت قاصیةالمرامی

مرا پیرایهٔ امنی و یمنی
مرا سرمایهٔ نامی و کامی

جهان پر بند و دام حادثانست
مرا اصل امان زان بند و دامی

بقیت منعما و حماک کهف
یلوذ به جماهیر الانامی

و قدرک راسخ البیان راس
و مجدک شامخ الار کان سامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح شمس الدین محمد بن علی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح ملک اتسز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.