۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹ - نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی

علمت ، ای صابر بن اسمعیل
روی عالم همی بیاراید

رفعت قدر تو بپای شرف
تارک آسمان همی ساید

تویی آنکس ، که در بدایع نظم
مثل تو روزگار ننماید

همه دانش ز طبع تو خیزد
همه معنی ز لفظ تو زاید

چرخ ذکر ترا نپوشاند
دهر عز ترا نفرساید

هر که پیش تو یاد نظم آرد
بیقین دان که : باد پیماید

تو ستودی مرا و مثل مرا
زیبد ، از روزگار بستاید

منم آنکس که صیقل نظمم
زنگ از تیغ فضل بزداید

خامهٔ من ، که هست بسته میان
بستهٔ مشکلات بگشاید

علهاییست بس شریف ، کزان
یک زمان فکرتم نیاساید

جز برای ریاضت خاطر
همتم سوی نظم نگراید

می ندانی کمال علم مرا
دیر عهدی ندیدم ، شاید

متهم کرده ای مرا بحسد
از چو من کاملی حسد ناید

تا جمال کمال من بیند
تیز بین دیده ای همی باید

طیبتی کردم ، این معاذ الله !
تا ازین وحشتی نیفزاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸ - در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰ - در حق حمید الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.