۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸ - د رحق فخرالدین

فخر دین ، اعتقاد من دانی
که همیشه هوای تو جویم

دورم از مجلست و لیک مقیم
در مجالس دعای تو گویم

سال و مه ورد مدح تو خوانم
روز و شب راه مهر تو پویم

در فراق رکاب فرخ تو
چهره از خون دل همی شویم

لعل شد بی لقای تو اشکم
زرد شد بی جمال تو رویم

تا تو من بنده را نمی جویی
آب حشمت نمانده در جویم

در نوایب ز ناله چون نالم
در مصایب ز مویه چون مویم

پیش چوگان حادثات فلک
باز سر گشته مانده چون گویم

بوی صدر تو گر بمن برسد
دیدهٔ بینا شود بد آن بویم

از تو تشریف نامه دارم چشم
که چنین کرد لطف تو خویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷ - در مدیحه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹ - در حکمت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.