۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود

هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ور چه همیشه کار تو با من جفا بود

ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
قصدت همه بجان و دل من چرا بود؟

با روی تست عشق روا و بدین سبب
هر چان ز تو بروی من آید روا بود

گویند : دل بمهر نگاری دگر سپار
هرگز نکوتر از تو نگاری کجا بود ؟

خورشید پیش نقش رخ تو هدر شود
یاقوت پیش رنگ لب تو هبا بود

جان مرا همیشه سعادت زیادست
حاشا! اگر زیاد تو جانم جدا بود

بربود عشق تو دل و دیده ز من و لیک
با عشق تو غم دل و دیده کرا بود؟

تا کی تنم ز عشق تو بار بلا کشد ؟
تا کی دلم ز جور تو یار عنا بود؟

در کش ز جور دامن و می دان:که رسم جور
در روزگار خسرو عادل خطا بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.