هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق، فراق و وعدههای بیپایه سخن میگوید. شاعر از روزگار وصال یاد میکند که مانند خوابی گذرا بوده و از ناز و سرکشی معشوق و وعدههای بیثمرش گلایه میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند شراب و ساقی ممکن است نیاز به تفسیر داشته باشند.
شمارهٔ ۸
رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز و از سرکشی
هر نفس با منت عتایی بود
در کف من ز دست ساقی وصل
هر زمان ساغر شرابی بود
وعدهای خوشم همی دادی
آن همه وعدها سرابی بود
روزگار وصال جمله گذشت
گوی آن روزگار خوابی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز و از سرکشی
هر نفس با منت عتایی بود
در کف من ز دست ساقی وصل
هر زمان ساغر شرابی بود
وعدهای خوشم همی دادی
آن همه وعدها سرابی بود
روزگار وصال جمله گذشت
گوی آن روزگار خوابی بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.