۳۷۵ بار خوانده شده

بخش ۳۳ - ملاقات پیر کار دیده با جوان نورسیده

شد جوانی ز سالکان طریق
با یکی پیرکار دیده رفیق

پیر چون آفتاب پرمایه
وان جوان از قفاش چون سایه

می بریدند ره که ناگاهی
گشت پیدا پر آب و گل راهی

پیر مستانه می نهاد قدم
آن جوان از پی ایستاده دژم

کش مبادا شود در آن ما بین
از گل آلوده جامه یا نعلین

پیر چون آن بدید گفتا هی
خر نیی بیم آب و گل تا کی

چند داری نگاه جامه ز گل
دل نگه دار ای مغفل دل

از گل و آب جامه بتوان شست
که شود پاکتر ز بار نخست

لیک چون دل به غفلت آلاید
خونت از دیدگانت بپالاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۲ - حضرت خواجه بزرگ بهاء الحق و الدین المعروف به نقشبند قدس سره می فرمودند که دوام مراقبه نادر است و از این طایفه اندکی کسب آن کرده اند و ما به طریق حصول آن را یافته ایم که مخالف نفس است
گوهر بعدی:بخش ۳۴ - در بیان آنکه حضرت خواجه بزرگوار قدس سره می فرمودند که بنای کار را به نفس می باید کرد چنانکه اشتغال به وظیفه و زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل را مشغول گرداند و نفس را مگذارد که ضایع گذرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.