هوش مصنوعی:
این متن درباره فطرت پاک انسان و تأثیر صفات و اعمال بر شخصیت اوست. انسان با فطرتی پاک به دنیا میآید و بسته به اعمال و صفاتی که پرورش میدهد، میتواند به فرشتهای نیکوکار یا موجودی بدتر از دیو تبدیل شود. متن تأکید میکند که باید با تلاش و مبارزه با هوای نفس، صفات نیکو را در خود تقویت کرد و از صفات ناپسند دوری جست. همچنین، بر اهمیت تعادل در سخن گفتن و سکوت و پیروی از عقل و شرع در گفتار تأکید دارد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی مانند فطرت، نفس، و صفات نیک و بد برای کودکان قابل درک نیست.
بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد
آدمی ز اصل فطرت آمد صاف
از صفا قابل همه اوصاف
هر صفت را که می شود طالب
می شود بر نهاد او غالب
گر به خوی فرشته آرد روی
زود گردد فرشته سیرت و خوی
ور زند فعل دیو از وی سر
شود از فعل بد ز دیو بتر
ای نگشته ز فطرت اول
فطرت خویش را مکن مبدل
جهد کن جهد تا به عالم دل
ملکات ملک کنی حاصل
نسپاری عنان به حیله و رید
نشوی کارخانه دد و دیو
ور نمانده ست فطرت تو سلیم
بل کز آفات نفس گشته سقیم
از هواهای نفس خود وا کن
هر صفت را به ضد مداوا کن
گر بخیلی به جود کوش و کرم
بذل دینار پیشه ساز و درم
ور حریصی به داده شو خرسند
جز قناعت شعار خود مپسند
نفس تو گر ز نطق یابد قوت
لب ببند از سخن به مهر سکوت
ور ز خاموشی اش نصیب افتاد
بایدت لب به گفت و گوی گشاد
گفت و گویی کلید صدق و صواب
نه که گردد مزید بعد و حجاب
گر کند عقل و شرع حکم سخن
تو به طبع و هوا خموش مکن
ور نباشد سخن فروشی خوش
رخت بر ساحل خموشی کن
از صفا قابل همه اوصاف
هر صفت را که می شود طالب
می شود بر نهاد او غالب
گر به خوی فرشته آرد روی
زود گردد فرشته سیرت و خوی
ور زند فعل دیو از وی سر
شود از فعل بد ز دیو بتر
ای نگشته ز فطرت اول
فطرت خویش را مکن مبدل
جهد کن جهد تا به عالم دل
ملکات ملک کنی حاصل
نسپاری عنان به حیله و رید
نشوی کارخانه دد و دیو
ور نمانده ست فطرت تو سلیم
بل کز آفات نفس گشته سقیم
از هواهای نفس خود وا کن
هر صفت را به ضد مداوا کن
گر بخیلی به جود کوش و کرم
بذل دینار پیشه ساز و درم
ور حریصی به داده شو خرسند
جز قناعت شعار خود مپسند
نفس تو گر ز نطق یابد قوت
لب ببند از سخن به مهر سکوت
ور ز خاموشی اش نصیب افتاد
بایدت لب به گفت و گوی گشاد
گفت و گویی کلید صدق و صواب
نه که گردد مزید بعد و حجاب
گر کند عقل و شرع حکم سخن
تو به طبع و هوا خموش مکن
ور نباشد سخن فروشی خوش
رخت بر ساحل خموشی کن
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۹ - قصه مفسدی که در تحصیل مشت های نفس حیله ای انگیخت که شیطان سوگند یاد کرد که هرگز این حیله به خاطر من خطور نکرده است
گوهر بعدی:بخش ۱۲۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیرا او لیصمت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.