۲۹۶ بار خوانده شده

بخش ۱۰ - در کلمه عدل، عین که چون چشم بر سر آمده است مفتوح است و دال که چون دل در درون قرار گرفته ساکن یعنی باید که صاحب عدل را علی الدوام چشم بصر و بصیرت به حال رعایا مفتوح بود و اغماض از آن جایز نه و دل او از تظلم مظلومان در مرکز عدل آرمیده و جنبش و اضطراب در آن ممکن نه

شاه باید که چشم باز بود
بر بد و نیک سرفراز بود

چشم او باز باشد از چپ و راست
تا ز عالم برون برد کم و کاست

هر که بیند که او نه راسترو است
دل و جانش به کجروی گرو است

همچو تیر کجش بیندازد
کیش خود را ازو بپردازد

نه که همچون کمان کشد سوی خویش
سازدش جایگه به پهلوی خویش

باید او را دلی ز حلم چو کوه
کش نگیرد ز دادخواه ستوه

دادخواهی اگر ز تنگدلی
نسبت او کند به سنگدلی

نشود از حدیث او بی سنگ
وز جفا گوییش بلند آهنگ

ور جهد از زبان او شرری
که چو آتش کند در او اثری

گو درون را چو آب صافی کن
وآتشش را به آن تلافی کن

ور نریزد بر آتش او آب
زان افتد روز حشر در تب و تاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹ - حکایت پیر دهقان و خم پر خوشه گندم یافتن وی و تفحص نمودن پادشاه که آن در کدام تاریخ بوده است
گوهر بعدی:بخش ۱۱ - حکایت بیوه زنی از نسا و باورد که سخنی درشت پرداخت و سلطان محمود را گرم ساخت و به سخنی دیگر نرم گردانید و به سر حد دادخواهی رسانید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.