۲۶۷ بار خوانده شده

بخش ۱۵ - حکایت غازان که از برای یک توبره کاه آتش در خرمن ظالمی انداخت و از پرتو آن عالمی را روشن ساخت

سرور خیل غازیان غازان
بر سر دشمنان دین تازان

روزی از شهر کرد عزم شکار
در رهش بر دهی فتاد گذار

به تعدی گرفت ناسره ای
از فقیری ز کاه توبره ای

خواست از وی فقیر دهقان داد
به سیاستگریش فرمان داد

گفت با شه وزیر وزر اندوز
بهر ظلمی هزار عذر آموز

کای شهنشه برای مشتی کاه
به سیاست مریز خون سپاه

شاه گفت ای به کار عدل زبون
گر نریزم برای کاهش خون

کاه را چون گرفت جو خواهد
جان دهقان برای جو کاهد

ور ز جو نیز دارمش معذور
بر وی آرد برای گندم زور

ور جهد از سیاست گندم
طمع آرد به خانه مردم

آتش افتد چو در در خانه
بایدش ز آب کشت مردانه

کز در خانه چون به بام رسد
کی کس از کشتنش به کام رسد

پس بفرمود تا کنند سپاه
خرمنی کاه گرد بر سر راه

جا به بالای خرمنش سازند
واندر آن خرمن آتش اندازند

آتش افتاد چون در آن خرمن
شد جهان از فروغ آن روشن

ظلمت ظلم از جهان برخاست
جان ظالم فتاد در کم و کاست

علم نور عدل بر سر زد
سر بر این نه رواق اخضر زد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴ - به خواب دیدن عبدالله عمر رضی الله عنهما بعد از دوازده سال پدر خود را و خبر دادن وی از مناقشه در حساب و مضایقه در حقوق عباد
گوهر بعدی:بخش ۱۶ - حکایت هرمز بن کسری و منادی فرمودن وی سپاه را که به کشت کس درمیایید و بریدن گوش آن کس که آن منادی را گوش نکرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.