هوش مصنوعی: این متن شعری است که با زبانی نمادین و انتقادی، به هشدار درباره عواقب ظلم، غرور و بی‌عدالتی می‌پردازد. شاعر با تصاویری مانند افسر بی‌گوهر، تخت زرین ولی بی‌ثبات، و شهر غارت‌شده، نشان می‌دهد که قدرت و ثروت بدون عدالت و احسان، پایدار نخواهد بود و سرانجام به نابودی می‌انجامد. همچنین، متن به نکوهش رفتارهای ستمگرانه و تأثیرات منفی آن بر جامعه و حتی خود ستمگر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن از لحاظ زبانی پیچیده و نمادین است و درک کامل آن نیاز به شناخت ادبیات کلاسیک و مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، موضوعات آن مانند ظلم، نابودی قدرت و انتقاد اجتماعی، برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد.

بخش ۱۳ - در مخاطبهٔ سلاطین

ای به سرت افسر فرماندهی!
افسرت از گوهر احسان تهی!

زیور سر افسر از آن گوهرست
خالی از آن مایهٔ دردسرست

کرده میان تو مرصع کمر
مهره و مار آمده با یکدگر

لیک نه آن مهره که روز شمار
نفع رساند به تو ز آسیب مار

تخت زرت آتش و، گوهر در او
هست درخشنده چو اخگر در او

شعله به جان در زده آن آتشت
لیک ز بس بیخودی آید خوشت

چون به خودآیی ز شراب غرور
آورد آن سوختگی بر تو زور

هر دمت از درد دو صد قطره خون
از بن هر موی تراود برون

سود سر، ایوان تو را بر سپهر
شمسهٔ آن گشته معارض به مهر

قصر تو چون کاخ فلک سربلند
حادثه را قاصر از آنجا کمند

حارس ابواب تو بر بدسگال
بسته پی حفظ تو راه خیال

لیک نیارند به مکر و حیل
بستن آن رخنه که آرد اجل

زود بود کید اجل از کمین
شیشهٔ عمر تو زند بر زمین

نقد حیات تو به غارت برد
خصم تو را بخت، بشارت برد

کنگر کاخ تو به خاک افکند
تاق بلندت به مغاک افکند

افسرت از فرق فتد زیر پای
پایهٔ تخت تو بلغزد ز جای

روزی ازین واقعه اندیشه کن!
قاعدهٔ دادگری پیشه کن!

ظلم تو را بیخ چو محکم شود
ظلم تو ظلم همه عالم شود

خواجه به خانه چو بود دف‌سرای
اهل سرایش همه کوبند پای

شهری از آسیب تو غارت شود
تات یکی خانه عمارت شود

کاش کنی ترک عمارتگری
تا نکشد کار، به غارتگری

باغی از آسیب تو گردد تلف
تات در آید ته سیبی به کف

میوه و مرغ سرخوانت مقیم
از حرم بیوه و باغ یتیم

مطبخی‌ات هیمه ز خوی درشت
می‌کشد از پشته هر گوژپشت

باز تو را میرشکاران به فن
طعمه ده از جوزهٔ هر پیرزن

بارگی خاص تو را هر پسین
کاه و جو از تو برهٔ خوشه‌چین

گوش کنیزان تو را داده بهر
از زر دریوزه، گدایان شهر

وای شبانی که کند کار گرگ
همچو سگ زرد شود یار گرگ
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲ - در اشارت به هشیاری روز و بیداری شب
گوهر بعدی:بخش ۱۴ - حکایت درازدستی وزیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.