هوش مصنوعی: متن درباره غوکی است که کنار دریا زندگی می‌کند و مدام از دریا تعریف می‌کند. او ادعا می‌کند که همه چیز از دریا آمده است. ماهی‌هایی که این حرف‌ها را می‌شنوند، عاشق دریا می‌شوند و به جستجوی آن می‌پردازند، اما پس از تلاش‌های زیاد و مواجهه با مشکلات، به دریا نمی‌رسند. در نهایت، برخی از آن‌ها که نیمه‌جان به دریا می‌رسند، حقیقت را درک می‌کنند و در دریا غرق می‌شوند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و تمثیلی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر و نمادها نیاز به درک بالاتری دارد.

بخش ۶ - حکایت آن ماهیان که تا به خشکی نیفتادند دریا را نشناختند

داشت غوکی به لب بحر وطن
دایم از بحر همی راند سخن

روز و شب قصه دریا گفتی
گوهر مدحت دریا سفتی

گفتی: «از بحر پدید آمده‌ایم
زو درین گفت و شنید آمده‌ایم

دل ازو گوهر دانایی یافت
تن از او دست توانایی یافت

هر کجا می‌گذرم، اوست همه
هر طرف می‌نگرم، اوست همه»

ماهی‌ای چند رسیدند آنجا
وز وی این قصه شنیدند آنجا

عشق بحر از دلشان سر برزد
آتش شوق به جان‌شان در زد

پای تا سر همگی پای شدند
در طلب مرحله پیمای شدند

برگرفتند تک و پوی نیاز
بحرجویان به نشیب و به فراز

گاه در تک چو صدف جا کردند
گه چو خس رو به کنار آوردند

نه نشان یافت شد از بحر نه نام
می‌نهادند به نومیدی گام

از قضا صیدگری دام نهاد
راهشان بر گذر دام فتاد

یکسر آن جمع به دام افتادند
تن به جان دادن خود دردادند

صیدگر برد سوی ساحلشان
ساخت بر خشک‌زمین منزلشان

چند تن کوشش و جنبش کردند
خزخزان روی به بحر آوردند

نیم مرده چو رسیدند به بحر
جام مقصود کشیدند به بحر

دانش و بینششان روی نمود
کنچه می‌داد نشان غوک چه بود

زنده در بحر شهود آسودند
غرقه بودند در آن تا بودند
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵ - در استدلال بر وجود آفریدگار
گوهر بعدی:بخش ۷ - مناجات در طلب وصول به شهود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.