هوش مصنوعی:
این متن شعری حماسی و عرفانی است که دربارهٔ شجاعت و ایمان یک جنگجو در میدان نبرد سخن میگوید. جنگجویی که با اعتماد به خدا و دلیری، در میان دو صف دشمنان به خواب میرود و با بیدار شدن، به دشمن حمله میکند. در پایان، شیخی از او دربارهٔ این شجاعت میپرسد و او پاسخ میدهد که برای کسی که ایمان محکمی دارد، تفاوتی بین خوابیدن در بستر و ایستادن در میدان جنگ نیست.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و حماسی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسال دشوار است. همچنین، اشاره به صحنههای جنگ و شجاعت نیازمند سطحی از بلوغ فکری است که معمولاً از سن 15 سالگی به بعد در افراد شکل میگیرد.
بخش ۱۸ - حکایت خوابیدن ابوتراب نسفی در میدان جنگ
بوتراب آن گهر بحر شرف
کبرو یافت از او خاک نسف
با خود آن دم که جهادیش نماند
مرکب جهد سوی اعدا راند
چون شد از هر دو طرف صفها راست
بانگ جنگآوری از صفها خاست،
آمد از بارگی خویش به زیر
با دلی همچو دل شیر، دلیر
زیر پهلو ز ردا فرش انداخت
تیغ همخوابه، سپر بالین ساخت
شد میان دو صف آنگونه به خواب
که شنیدند نفیرش اصحاب
مدت خواب چو گشتاش سپری
از سپر جست سرش دورتری
پشتی لشکر بیداران شد
رخنهبند صف همکاران شد
سائلی گفت که: «در روز نبرد
که ز هیبت بدرد زهرهٔ مرد،
دارم از خواب تو بسیار شگفت!»
شیخ خندان شد از آن نکته و گفت:
«گر بود ایمنیات روز مصاف
کم ز شبهای عروسی و زفاف،
ز قدمگاه توکل دوری
قائمی بر قدم مغروری
مرد را کهش نه به دل زنگ شکیست
بستر خواب و صف جنگ یکیست
کار اگر مشکل اگر آسان است،
همه با فضل ازل یکسان است
چون تو را عقد یقین آمد سست
هر چه آید به تو از سستی توست»
کبرو یافت از او خاک نسف
با خود آن دم که جهادیش نماند
مرکب جهد سوی اعدا راند
چون شد از هر دو طرف صفها راست
بانگ جنگآوری از صفها خاست،
آمد از بارگی خویش به زیر
با دلی همچو دل شیر، دلیر
زیر پهلو ز ردا فرش انداخت
تیغ همخوابه، سپر بالین ساخت
شد میان دو صف آنگونه به خواب
که شنیدند نفیرش اصحاب
مدت خواب چو گشتاش سپری
از سپر جست سرش دورتری
پشتی لشکر بیداران شد
رخنهبند صف همکاران شد
سائلی گفت که: «در روز نبرد
که ز هیبت بدرد زهرهٔ مرد،
دارم از خواب تو بسیار شگفت!»
شیخ خندان شد از آن نکته و گفت:
«گر بود ایمنیات روز مصاف
کم ز شبهای عروسی و زفاف،
ز قدمگاه توکل دوری
قائمی بر قدم مغروری
مرد را کهش نه به دل زنگ شکیست
بستر خواب و صف جنگ یکیست
کار اگر مشکل اگر آسان است،
همه با فضل ازل یکسان است
چون تو را عقد یقین آمد سست
هر چه آید به تو از سستی توست»
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۷ - حکایت ابراهیم و پیر آتش پرست
گوهر بعدی:بخش ۱۹ - در عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.