هوش مصنوعی:
این متن روایت عشق عمیق قیس به لیلی است که به حدی شدید است که قیس را به جنون میکشاند. قیس با سوگندهای پرشور وفاداری خود به لیلی را اعلام میکند و لیلی نیز به عهد خود پایبند میماند. عشق شدید قیس باعث میشود او به «مجنون» معروف شود و مردم در هر محفلی او را با این لقب صدا میزنند.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و کهن ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد. محتوای عشق شدید و جنون نیز更适合 برای نوجوانان و بزرگسالان است که توانایی تحلیل و درک چنین موضوعاتی را دارند.
بخش ۵ - عهد وفا بستن لیلی با قیس
سر فتنهٔ نیکوان آفاق
چون ابروی خود به نیکویی طاق
یعنی لیلی نگار موزون
آن چون قیساش هزار مجنون
چون دید که قیس حقشناس است
عشقش به در از حد و قیاس است،
در نقد وفاش هیچ شک نیست
محتاج گواهی محک نیست،
چون روز دگر به سویش آمد
جانی پر از آرزویش آمد،
خواهان رضای او به صد جهد
گفتاش پی استواری عهد:
«سوگند به ذات ایزد پاک
گردشده چرخهای افلاک
سوگند به دیدههای روشن
بر عالم راز پرتو افکن
سوگند به هر غریب مهجور
افتاده ز یار خویشتن دور
کز مهر تو تا مجال باشد
ببریدن من محال باشد
صد بار گر از غمت بمیرم
پیوند به دیگری نگیرم
کس همنفسام مباد بیتو!
پروای کسام مباد بیتو!
زین عهد که با تو بستم امروز
عهد همه را شکستم امروز»
لیلی چو کمر به عهد دربست
در مهد وفا به عهد بنشست
ترک همه کار و بار خود کرد
روی از همه کس به یار خود کرد
در وصل چو قیس جهد او دید
وین عهد وفا به عهد او دید،
وسواس محبتش فزون شد
و آن وسوسه عاقبت جنون شد
آمد به جنون ز پرده بیرون
«مجنون» لقبش نهاد گردون
در هر محفل که جاش کردند
«مجنون! مجنون!» نداش کردند
چون ابروی خود به نیکویی طاق
یعنی لیلی نگار موزون
آن چون قیساش هزار مجنون
چون دید که قیس حقشناس است
عشقش به در از حد و قیاس است،
در نقد وفاش هیچ شک نیست
محتاج گواهی محک نیست،
چون روز دگر به سویش آمد
جانی پر از آرزویش آمد،
خواهان رضای او به صد جهد
گفتاش پی استواری عهد:
«سوگند به ذات ایزد پاک
گردشده چرخهای افلاک
سوگند به دیدههای روشن
بر عالم راز پرتو افکن
سوگند به هر غریب مهجور
افتاده ز یار خویشتن دور
کز مهر تو تا مجال باشد
ببریدن من محال باشد
صد بار گر از غمت بمیرم
پیوند به دیگری نگیرم
کس همنفسام مباد بیتو!
پروای کسام مباد بیتو!
زین عهد که با تو بستم امروز
عهد همه را شکستم امروز»
لیلی چو کمر به عهد دربست
در مهد وفا به عهد بنشست
ترک همه کار و بار خود کرد
روی از همه کس به یار خود کرد
در وصل چو قیس جهد او دید
وین عهد وفا به عهد او دید،
وسواس محبتش فزون شد
و آن وسوسه عاقبت جنون شد
آمد به جنون ز پرده بیرون
«مجنون» لقبش نهاد گردون
در هر محفل که جاش کردند
«مجنون! مجنون!» نداش کردند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴ - در بوتهٔ امتحان گداختن لیلی، قیس را
گوهر بعدی:بخش ۶ - خبر یافتن پدر مجنون از عشق او به لیلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.