هوش مصنوعی:
این متن به بیان راه عرفان و مجاهدت در راه خدا میپردازد و تأکید میکند که برای رسیدن به لقاءالله، باید از تعلقات دنیوی و تعینات شخصی گذر کرد. همچنین، با اشاره به حالات جناب علی اکبر (ع)، مجاهدی که تعلقات را کنار گذاشت، زیباییهای روحانی و فداکاریهای او را توصیف میکند. در پایان، صحنهای از وداع او با پدرش (امام حسین (ع)) را به تصویر میکشد که نشاندهندهی اوج فداکاری و عشق به خداست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و تاریخی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی دینی و ادبی دارد. همچنین، توصیفات شاعرانه و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
بخش ۲۷
در بیان اینکه طالبان راه و عاشقان لقاءاللّه را، از خلع تعینات و قلع تعلقات که هر یک مقصد را، سد راهند و حجابی همت کاه گریزی نیست چه عارف را حذر از آفات و موحد را، اسقاط اضافات واجبند لله در قائله:
چو ممکن گرد هستی برنشاند
بجز واجب دگر چیزی نماند
و اشارت به آن موحد بی نیاز و مجاهد، خانه برانداز که گرد تعلقات را به باران مجاهده فرو نشانید و نقود تعینات را بهوای مشاهده بر فشانید و شرذمهیی از حالات جناب علی اکبر سلام اللّه علیه، که در مرتبهی والاترین تعینات و در منزلهی بالاترین تعلقات بود، گوید:
بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه
از تعلق گردی آید سد راه
پیش مطلب، سد بابی میشود
چهر مقصد را، حجابی میشود
ساقی ای منظور جان افروز من
ای تو آن پیر تعلق سوز من
در ده آن صهبای جان پرورد را
خوش به آبی بر نشان، این گرد را
تا که ذکر شاه جانبازان کنم
روی در، با خانه پردازان کنم
آن برتبت، موجد لوح و قلم
و آن بجانبازی، ز جانبازان علم
بر هدف، تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را، بکلی برفشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود
از تعلق، پردهیی دیگر نماند
سد راهی؛ جز علی اکبر نماند
اجتهادی داشت از اندازه بیش
کان یکی را نیز بردارد ز پیش
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را، سوخته
ماه رویش، کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلف پر گره
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگ تری
آمد وافتاد از ره، باشتاب
همچو طفل اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار
هر یک از احباب سرخوش در قصور
وز طرب پیچان، سر زلفین حور
گامزن، در سایهی طوبی همه
جامزن، با یار کروبی همه
قاسم و عبداللّه و عباس و عون
آستین افشان ز رفعت؛ برد و کون
از سپهرم، غایت دلتنگیست
کاسب اکبر را چه وقت لنگیست
دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زود تر
چو ممکن گرد هستی برنشاند
بجز واجب دگر چیزی نماند
و اشارت به آن موحد بی نیاز و مجاهد، خانه برانداز که گرد تعلقات را به باران مجاهده فرو نشانید و نقود تعینات را بهوای مشاهده بر فشانید و شرذمهیی از حالات جناب علی اکبر سلام اللّه علیه، که در مرتبهی والاترین تعینات و در منزلهی بالاترین تعلقات بود، گوید:
بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه
از تعلق گردی آید سد راه
پیش مطلب، سد بابی میشود
چهر مقصد را، حجابی میشود
ساقی ای منظور جان افروز من
ای تو آن پیر تعلق سوز من
در ده آن صهبای جان پرورد را
خوش به آبی بر نشان، این گرد را
تا که ذکر شاه جانبازان کنم
روی در، با خانه پردازان کنم
آن برتبت، موجد لوح و قلم
و آن بجانبازی، ز جانبازان علم
بر هدف، تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را، بکلی برفشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود
از تعلق، پردهیی دیگر نماند
سد راهی؛ جز علی اکبر نماند
اجتهادی داشت از اندازه بیش
کان یکی را نیز بردارد ز پیش
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را، سوخته
ماه رویش، کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلف پر گره
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگ تری
آمد وافتاد از ره، باشتاب
همچو طفل اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار
هر یک از احباب سرخوش در قصور
وز طرب پیچان، سر زلفین حور
گامزن، در سایهی طوبی همه
جامزن، با یار کروبی همه
قاسم و عبداللّه و عباس و عون
آستین افشان ز رفعت؛ برد و کون
از سپهرم، غایت دلتنگیست
کاسب اکبر را چه وقت لنگیست
دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زود تر
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۶
گوهر بعدی:بخش ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.