هوش مصنوعی:
این متن به بررسی تفاوتهای میان اهل خدمت و اهل صحبت در مسیر شریعت و طریقت میپردازد. کبائر (گناهان بزرگ) برای هر گروه متفاوت تعریف شدهاند. اهل خدمت به عنوان مزدوران و اهل صحبت به عنوان مقربان طریقت شناخته میشوند. همچنین، متن به اهمیت طلب و تلاش در مسیر معنوی اشاره دارد و تأکید میکند که رسیدن به مقامات عالی بدون زحمت و رنج ممکن نیست. در ادامه، به موضوعاتی مانند فترت (ضعف موقت) در مسیر معنوی، ریا و اخلاص، و اهمیت همت و قوت در تحمل بارهای معنوی پرداخته شده است.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و اصطلاحات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
۷ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ الآیة کبائر اهل خدمت در راه شریعت اینست که شنیدى، کبائر اهل صحبت در کوى طریقت بزبان اشارت نوعى دیگر است، و ذوقى دیگر دارد. از آنکه اهل خدمت دیگراند و اهل صحبت دیگر. خدمتیان مزدوراناند، و صحبتیان مقرّبان طاعت خدمتیان کبائر مقرّبانست.
چنین مىآید در آثار که: «حسنات الأبرار سیّآت المقرّبین»، و هم ازین بابست سخن آن پیر طریقت که گفت: «ریاء العارفین خیر من اخلاص المریدین».
و مستند این قاعده آنست که مصطفى (ص) از نکته غین خبر داد، و از آن استغفار کرد، گفت: «انّه لیغان على قلبى فاستغفر اللَّه فى الیوم سبعین مرّة»
ابو بکر صدیق گفت: لیتنى شهدت ما استغفر منه رسول اللَّه.
و نشان کبائر ایشان آنست که در عالم روش خویش ایشان را گاهگاهى فترتى بیفتد که فطرت ایشان مغلوب اوصاف بشریّت شود، و حیات ایشان در معرض رسوم و عادات افتد، و حقائق ایمان ایشان بشوائب اغراض و شواهد حظوظ خویش ممزوج گردد. اگر در آن حال ایشان را بریدى از صحّت ارادت و صدق افتقار و سرور وجد استقبال نکند، و دست نگیرد از چاه خودى خود بیرون نیایند.
گر ز چاه جاه خواهى تا بر آیى مردوار
چنگ در زنجیر گوهر دار عنبر بار زن
بزرگان دین گفتند: که مرد تا بسر این خطرگاه نرسد، و این مقام فترت باز نگذارد، پیر طریقت نشود، و مرید گرفتن را نشاید. مردى باید که هزار بار راه گم کرده بود و براه بازآمده، تا کسى را از بیراهى براه بازآرد، که اوّل راه براه باید، آن گه راه باید. آن کس که همه بر راه باشد راه داند، امّا راه براه نداند و سرّ زلّت انبیاء و وقوع فترت ایشان اینست، و اللَّه اعلم و هو قرع باب عظیم طوبى لمن فتح علیه، و هدى الیه.
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ الآیة ابو بکر کتانى گفت: من ظنّ انّه بغیر بذل الجهود یصل، فهو متمنٍّ، و من ظنّ انّه ببذل الجهود یصل فمتعنٍّ. هر که پنداشت که رنج نابرده بمقصود میرسد متمنّى است، و العاجز من اتّبع هواها و تمنّى على اللَّه، و او که پنداشت که برنج و طلب بمطلوب میرسد متعنّى است.
شیخ الاسلام انصارى قدّس اللَّه روحه گفت: او را بطلب نیاوند. امّا طالب یاود، و تاش نیاود طلب نکند. هر چه بطلب یافتنى بود فرومایه است، یافت حق رهى را پیش از طلب. امّا طلب او را پیشین پایه است. عارف طلب از یافتن یافت، نه یافتن از طلب. چنان که مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت، و سبب از معنى یافت، نه معنى از سبب. الهى چون یافت تو پیش از طلب و طالب است، پس رهى از آن در طلب است که بىقرارى برو غالب است، طالب در طلب و مطلوبحاصل پیش از طلب، اینت کاریست بس عجب! عجبتر آنست که یافت نقد شد و طلب برنخاست، حق دیدهور شد و پرده عزّت بجاست!.
دریاى ملاحتى و موج حسنات
قانونه مکرّماتى و ذات حیات
اندر طلب تو عاشقان در حسرات
چون ذو القرنین و جستن آب حیات
و قیل فى معنى الآیة: تتمنّوا مقام السّادة دون أن تسلکوا سنّتهم، و تلازموا سیرتهم، و تعملوا عملهم. حال بزرگان خواهى، و راه بزرگان نارفته! کعبه مواصلت جویى، با دیده مجاهدت نابریده! نهایت دولت دوستان بینى، محنت ایشان نادیده. تعنى من ان تمنى ان یکون کمن تعنى. تو پندارى قلم عهد بر جان عاشقان آسان کشیدند! یا رقم دوستى بر دل ایشان رایگان زدند! ایشان بهر چشم زدن زخمى بر جان و دل خوردهاند، و شربتى زهرآلوده چشیدهاند!
اى بسا شب کز براى دیدن دیدار تو
از سگ کوى تو بر سر زخم سیلى خوردهایم
و لکن نه هر کسى سزاى زخم اوست، و نه هر جانى شایسته غم خوردن اوست.
رحمت خدا بر آن جوانمردان باد که جان خویش هدف تیر بلاء او ساختهاند، و بار غم او را دل خویش محمل شناختهاند، و آن گه در آن بلا و اندوه این ترنّم میکنند:
گر بود غم خوردنت شایسته جان رهى
این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا
آرى، زخم هر کسى بر اندازه ایمان او، و بار هر کس بر قدر قوّت او، هر کهرا قوّت تمامتر، با روى گرانتر. اینست سرّ آن آیت که گفت: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» مردان را بر زنان افزونى داد که بار، همه بر ایشانست، از آنکه کمال قوّت و شرف همّت ایشان را است، و بار بقدر قوّت کشند، یا بقدر همّت. على قدر اهل العزم تأتى العزائم.
چنین مىآید در آثار که: «حسنات الأبرار سیّآت المقرّبین»، و هم ازین بابست سخن آن پیر طریقت که گفت: «ریاء العارفین خیر من اخلاص المریدین».
و مستند این قاعده آنست که مصطفى (ص) از نکته غین خبر داد، و از آن استغفار کرد، گفت: «انّه لیغان على قلبى فاستغفر اللَّه فى الیوم سبعین مرّة»
ابو بکر صدیق گفت: لیتنى شهدت ما استغفر منه رسول اللَّه.
و نشان کبائر ایشان آنست که در عالم روش خویش ایشان را گاهگاهى فترتى بیفتد که فطرت ایشان مغلوب اوصاف بشریّت شود، و حیات ایشان در معرض رسوم و عادات افتد، و حقائق ایمان ایشان بشوائب اغراض و شواهد حظوظ خویش ممزوج گردد. اگر در آن حال ایشان را بریدى از صحّت ارادت و صدق افتقار و سرور وجد استقبال نکند، و دست نگیرد از چاه خودى خود بیرون نیایند.
گر ز چاه جاه خواهى تا بر آیى مردوار
چنگ در زنجیر گوهر دار عنبر بار زن
بزرگان دین گفتند: که مرد تا بسر این خطرگاه نرسد، و این مقام فترت باز نگذارد، پیر طریقت نشود، و مرید گرفتن را نشاید. مردى باید که هزار بار راه گم کرده بود و براه بازآمده، تا کسى را از بیراهى براه بازآرد، که اوّل راه براه باید، آن گه راه باید. آن کس که همه بر راه باشد راه داند، امّا راه براه نداند و سرّ زلّت انبیاء و وقوع فترت ایشان اینست، و اللَّه اعلم و هو قرع باب عظیم طوبى لمن فتح علیه، و هدى الیه.
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ الآیة ابو بکر کتانى گفت: من ظنّ انّه بغیر بذل الجهود یصل، فهو متمنٍّ، و من ظنّ انّه ببذل الجهود یصل فمتعنٍّ. هر که پنداشت که رنج نابرده بمقصود میرسد متمنّى است، و العاجز من اتّبع هواها و تمنّى على اللَّه، و او که پنداشت که برنج و طلب بمطلوب میرسد متعنّى است.
شیخ الاسلام انصارى قدّس اللَّه روحه گفت: او را بطلب نیاوند. امّا طالب یاود، و تاش نیاود طلب نکند. هر چه بطلب یافتنى بود فرومایه است، یافت حق رهى را پیش از طلب. امّا طلب او را پیشین پایه است. عارف طلب از یافتن یافت، نه یافتن از طلب. چنان که مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت، و سبب از معنى یافت، نه معنى از سبب. الهى چون یافت تو پیش از طلب و طالب است، پس رهى از آن در طلب است که بىقرارى برو غالب است، طالب در طلب و مطلوبحاصل پیش از طلب، اینت کاریست بس عجب! عجبتر آنست که یافت نقد شد و طلب برنخاست، حق دیدهور شد و پرده عزّت بجاست!.
دریاى ملاحتى و موج حسنات
قانونه مکرّماتى و ذات حیات
اندر طلب تو عاشقان در حسرات
چون ذو القرنین و جستن آب حیات
و قیل فى معنى الآیة: تتمنّوا مقام السّادة دون أن تسلکوا سنّتهم، و تلازموا سیرتهم، و تعملوا عملهم. حال بزرگان خواهى، و راه بزرگان نارفته! کعبه مواصلت جویى، با دیده مجاهدت نابریده! نهایت دولت دوستان بینى، محنت ایشان نادیده. تعنى من ان تمنى ان یکون کمن تعنى. تو پندارى قلم عهد بر جان عاشقان آسان کشیدند! یا رقم دوستى بر دل ایشان رایگان زدند! ایشان بهر چشم زدن زخمى بر جان و دل خوردهاند، و شربتى زهرآلوده چشیدهاند!
اى بسا شب کز براى دیدن دیدار تو
از سگ کوى تو بر سر زخم سیلى خوردهایم
و لکن نه هر کسى سزاى زخم اوست، و نه هر جانى شایسته غم خوردن اوست.
رحمت خدا بر آن جوانمردان باد که جان خویش هدف تیر بلاء او ساختهاند، و بار غم او را دل خویش محمل شناختهاند، و آن گه در آن بلا و اندوه این ترنّم میکنند:
گر بود غم خوردنت شایسته جان رهى
این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا
آرى، زخم هر کسى بر اندازه ایمان او، و بار هر کس بر قدر قوّت او، هر کهرا قوّت تمامتر، با روى گرانتر. اینست سرّ آن آیت که گفت: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» مردان را بر زنان افزونى داد که بار، همه بر ایشانست، از آنکه کمال قوّت و شرف همّت ایشان را است، و بار بقدر قوّت کشند، یا بقدر همّت. على قدر اهل العزم تأتى العزائم.
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:۷ - النوبة الثانیة
گوهر بعدی:۸ - النوبة الاولى
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.