۱۷۴ بار خوانده شده

النوبة الثالثة

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نام ملکى که از کفى مرکز غبرا کرد و از دودى قبّه خضرا کرد، شواهد قدرت در خطه فطرت پیدا کرد، از پاره‏اى گوشت زبان گویا کرد، از پاره‏اى پیه چشم بینا کرد، و از پاره‏اى خون دل دانا کرد. عاصى را بلطف خود آشنا کرد، جانهاى دوستان از شوق خود شیدا کرد، هر چه کرد بجلال و کبریا کرد. از جمله خلایق بنده‏اى را جدا کرد، نام او محمد مصطفى کرد، او را کان کرم و وفا کرد، معدن صدق و صفا کرد، قاعده جود و سخا کرد، قانون خلق و حیا کرد، مایه نور و ضیا کرد، زینت دنیا و عقبى کرد و از شرف و کرامت او بقدمگاه او سوگند یاد کرد که: لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ هر کرا دوستى بود پیوسته در جستن رضاى او بود، نظر خود از وى بازنگیرد، با وى رازها کند، در سفر و در حضر ذکر و مراعات وى بنگذارد، در هیچ حال حدیث و سلام از وى بازنگیرد، قدمگاه وى عزیز دارد، بجان وى سوگند خورد. خداوند کریم جبّار، عزیز و رحیم جلّ جلاله حقایق این معنى جمله آن رسول مکرّم را و سیّد محترم را ارزانى داشت، تا جهانیان را معلوم گردد که بر درگاه عزّت هیچکس را آن منزلت و مرتبت نیست که او راست. نبینى که در بسى احوال رضاى او نگه داشت؟: وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى‏، در قبله رضاى او نگه داشت: فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها، شفاعت درضاى او بست: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏. هرگز او را از نظر خود محجوب نکرد: فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ‏. رازها با وى گفت: فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏. در خواب و در بیدارى، در سفر و در حضر او را نگه داشت: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. احوال او همه کفایت کرد: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ. در هیچ حال وحى ازو منقطع نگردانید. در خواب بود که وحى آمد: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ. بر مرکوب بود که وحى آمد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ. در راه غزات بود که وحى آمد که: اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظِیمٌ. از مکه بیرون آمده بود که وحى آمد: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ. در غار بود که او را جلوه کرد: ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ. در اندوه بود که وحى آمد: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ. در شادى بود که وحى آمد: إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً. در حضرت قاب قوسین بود که بى‏واسطه این خطاب میرفت که: «آمَنَ الرَّسُولُ». از عزیزى وى بود که گاه قسم بجان وى یاد میکرد که: «لعمرک» و گاه بقدمگاه و نزولگاه وى سوگند یاد مى‏کرد که: لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ. على الجمله در قران چهار هزار جاى نام وى برد و ذکر وى کرد. بعضى بتعریض و بعضى بتصریح.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ جواب قسم است و بر قول مجاهد و عکرمه و ضحاک معنى «کبد» استوا و استقامت است. ربّ العالمین منّت مینهد بر آدمى که: ترا قد و بالاى راست دادم و خلقت و صورت نیکو دادم و باعضاى ظاهر و صفات باطن بیاراستم. بنگر که نطفه مهین در آن قرار مکین بچه رسانیدم؟ بقلم قدرت چون نگاشتم؟ هر عضوى را خلعتى و رفعتى دادم بینایى بچشم، گفتار بزبان، سماع بگوش، گرفتن بدست، خدمت به پاى:

چون صورت تو بت ننگارند بکشمر
چون قامت تو سرو نکارند بکشور!
مسکین آدمى بد عهد ناسپاس که فردا شکر این نعمت از وى درخواهند و گزارد حقّ این تکریم که: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ از وى طلب کنند! گویند: اى خواجه‏اى که امانتهاى ما عمرى بداشتى اگر آراسته باز نفرستى بارى ناکاسته بازرسان. در خبر است که: «الفرج امانة و العین امانة و الاذن امانة و الید امانة و الرّجل امانة، و لا ایمان لمن لا امانة له».
او را گویند: ما دو دیده بتو سپردیم پاک، تو بنظرهاى ناپاک ملطّخ کردى تا آثار تقدیس از وى برخاست و خبیث شد. اکنون میخواهى که دیدار مقدّس ما بنظر خویش بینى؟ هیهات هیهات! ما پاکیم و پاکان را پاک شاید «الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ». دو سمع دادیم ترا تا از آن دو خزینه سازى و درّهاى آثار وحى درو تعبیه کنى و امروز باز سپارى. تو آن را مجال دروغ شنیدن ساختى و راه گذر اصوات خبیثه کردى، و نداى ما پاک است جز سمع پاک نشنود. امروز بکدام گوش حدیث ما خواهى شنید؟! زبانى دادیم ترا تا با ما راز گویى در خلوت و قرآن خوانى در عبادت و صدق در وى فرو آرى و با دوستان ما سخن گویى، تو خود زبان را بساط غیبت ساختى و روزنامه جدل و دیوان خصومت کردى. تو امروز بکدام زبان حدیث ما خواهى کرد؟
مفلسا که تویى چه عذر خواهى آورد؟ بعد از این خبر که بتو رسید
انّ اللَّه عزّ و جل یقول: ابن آدم ان نازعک لسانک فیما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق، و ان نازعک بصرک الى بعض ما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق، و ان نازعک فرجک الى ما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق.
مسلمانان بیدار باشید و هشیار که: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ در پیش است، بادیه قیامت و عقبات صراط هفتاد منزل بر جسر دوزخ، باریکتر از موى و تیزتر از شمشیر، مى‏بباید گذاشت و گذاشتن این عقبات بر کسى آسان بود که برده‏اى از بند بندگى مخلوق آزاد کند و گردن خویش از بند معاصى رها کند و در روزگار قحط درویش گرسنه را طعام دهد و یتیم بى‏پدر را دست شفقت بر سر نهد و نواخت کند. اینست سبب نجات از عقبات و رسیدن بدرجات جنّات و اللَّه ولى الباقیات الصّالحات.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:النوبة الثانیة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.