۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷

گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست تو را؟
حال من حال سگان، این چه سؤالست تو را؟

می کنم یاد تو و میروم از حال به حال
من به این حال و نپرسی که: چه حالست تو را؟

سال ها شد که خیال کمرت می بندم
هرگزم هیچ نگفتی: چه خیالست تو را؟

ای گل باغ لطافت، ز خزان ایمن باش
که هنوز اول نوروز جمالست تو را

وصف حسن تو چه گویم؟ که ز اسباب جمال
هر چه باید همه در حد کمالست تو را

نوبت کوکبه ی ماه منست، ای خورشید
بیش ازین جلوه مکن، وقت زوالست تو را

عمر بگذشت، هلالی، به امید دهنش
خود بگو: این چه تمنای محالست تو را؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.