هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و تأثیرات عمیق آن بر زندگی خود سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق، اضطراب ناشی از عشق، و رنج‌های هجران می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که آرامش را به او بازگرداند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اضطراب و رنج عشق ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۶

در آفتاب رخش آب باده تاب انداخت
چه آب بود که آتش در آفتاب انداخت؟

هنوز جلوه آن گنج حسن پنهان بود
که عشق فتنه درین عالم خراب انداخت

قضا نگر که: چو پیمانه ساخت از گل من
مرا بیاد لبش باز در شراب انداخت

فسانه دگران گوش کرد در شب وصل
ولی بنوبت من خویش را بخواب انداخت

بیا و یک نفس آرام جان شو، از ره لطف
که آرزوی تو جان را در اضطراب انداخت

ز بهر آنکه دل از دام زلف او نرهد
بهر خمی گره افگند و پیچ و تاب انداخت

ندیده بود هلالی عذاب دوزخ هجر
بلای عشق تو او را درین عذاب انداخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.