هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق و هجران معشوق است. شاعر با خطاب به باد صبح و دیگر عناصر طبیعت، از غم هجران مینالد و به دنبال نشانهای از معشوق میگردد. او از تنهایی، بیپاسخی معشوق و رقیبان شکایت دارد و آرزوی دیدار را در دل میپروراند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۱
ای باد صبح، منزل جانان من کجاست؟
من مردم از برای خدا، جان من کجاست؟
شب های هجر همچو منی کس غریب نیست
کس را تحمل شب هجران من کجاست؟
سر خاک شد بر آن سر میدان و او نگفت
گویی که بود در خم چوگان من کجاست؟
خوبان سمند ناز به میدان فکنده اند
چابک سوار عرصه ی میدان من کجاست؟
تا کی رقیب دست و گریبان شود به من؟
شوخی که می گرفت گریبان من کجاست؟
خوش آن که چون به سینه ز پیکان نشان نیافت
تیر دگر کشید که پیکان من کجاست؟
از نه فلک گذشت هلالی، فغان من
بنگر که من کجایم و افغان من کجاست؟
من مردم از برای خدا، جان من کجاست؟
شب های هجر همچو منی کس غریب نیست
کس را تحمل شب هجران من کجاست؟
سر خاک شد بر آن سر میدان و او نگفت
گویی که بود در خم چوگان من کجاست؟
خوبان سمند ناز به میدان فکنده اند
چابک سوار عرصه ی میدان من کجاست؟
تا کی رقیب دست و گریبان شود به من؟
شوخی که می گرفت گریبان من کجاست؟
خوش آن که چون به سینه ز پیکان نشان نیافت
تیر دگر کشید که پیکان من کجاست؟
از نه فلک گذشت هلالی، فغان من
بنگر که من کجایم و افغان من کجاست؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.