۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳

هر آتشین گلی، که بر اطراف خاک ماست
از آتش دل و جگر چاک چاک ماست

دامن کشان ز خاک شهیدان گذشته ای
گردی که دامن تو گرفتست، خاک ماست

ساقی برو که باده ی گل رنگ بی لبش
گر آب زندگیست که زهر هلاک ماست

پاکست همچو دامن گل چشم ما ولی
دامان یار پاک تر از چشم پاک ماست

دهقان سالخورده، که پاینده باد، گفت:
آنست آب خضر، که در جوی تاک ماست

درمان دل مجوی هلالی که درد عشق
خاص از برای جان و دل دردناک ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.