هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌گوید و از معشوقی که ناز و افسونش بی‌اندازه است سخن می‌راند. او از وصل معشوق آرزو می‌کند و از دشمنان می‌خواهد که بدانند عشقش به سرانجام رسیده است. همچنین، شاعر به طبیب توصیه می‌کند که در درمان عشق او نکوشد، زیرا حال و کار عاشقانه‌اش متفاوت است. در پایان، از معشوق به زیبایی یاد می‌کند و آن را نشانه‌ای از طبع موزون می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷

بهر که قصه ی دل گفته ام دلش خونست
توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست

منم، که درد من از هیچ بی دلی کم نیست
تویی، که ناز تو از هر چه گویم افزونست

مگو که: خواب اجل بست چشم مردم را
که چشم بندی آن نرگس پر افسونست

همای وصل تو پاینده باد بر سر من
که زیر سایه ی او طالعم همایونست

کنون که با توام، ای کاش دشمنان مرا
خبر دهند که لیلی به کام مجنونست

طبیب، گو: به علاج مریض عشق مکوش
که کار او دگر و حال او دگرگونست

هلالی، از دهن و قامتش حکایت کن
که این علامت ادراک طبع موزونست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.