هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر عشق و فداکاری بیحد و مرگ به دوست (معشوق یا خدا) است. شاعر از آمادگی خود برای فدا کردن جان، نادیده گرفتن مرگ و زندگی، و انکار هر غیر دوست سخن میگوید. همچنین، او هر جفای دوست را منت میداند و خود را در حلقهی سگان درگاه دوست تصویر میکند. در نهایت، شاعر تنها دستآویز خود را دعا برای دوست میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهی این شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری مطلق و نادیده گرفتن مرگ و زندگی نیاز به درک بالاتری از روابط انسانی و معنوی دارد.
غزل شمارهٔ ۶۹
برخیز، تا نهیم سر خود به پای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
در دوستی ملاحظه ی مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست
حاشا! که غیر دوست کند جا به چشم من
دیدن نمی توان دگری را به جای دوست
از دوست، هر جفا که رسد، جای منتست
زیرا که نیست هیچ وفا چون جفای دوست
با دوست آشنا شده، بیگانه ام ز خلق
تا آشنای من نشود آشنای دوست
در حلقه ی سگان درش می روم، که باز
احباب صف زنند به گرد سرای دوست
دست دعا گشاد هلالی به درگهت
یعنی به دست نیست مرا جز دعای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
در دوستی ملاحظه ی مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست
حاشا! که غیر دوست کند جا به چشم من
دیدن نمی توان دگری را به جای دوست
از دوست، هر جفا که رسد، جای منتست
زیرا که نیست هیچ وفا چون جفای دوست
با دوست آشنا شده، بیگانه ام ز خلق
تا آشنای من نشود آشنای دوست
در حلقه ی سگان درش می روم، که باز
احباب صف زنند به گرد سرای دوست
دست دعا گشاد هلالی به درگهت
یعنی به دست نیست مرا جز دعای دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.