هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر درد عشق و هجران است. شاعر از حال و خیال خود می‌پرسد و از بی‌پاسخی و بی‌ذوقی دیگران شکایت می‌کند. او از عمری که در شب هجران گذرانده و هنوز از روز وصال بی‌خبر است، گله می‌کند و از بی‌فایده بودن سخنان در حل مشکلات عشق حیران است. در پایان، از تیغی که به خون هلالی کشیده شده، پرسش می‌کند که دلیل این همه ملال چیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'به خون هلالی کشیده تیغ' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۷۰

گفتی: بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال تست، تو را در خیال چیست؟

جانم به لب رسید، چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟

بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟

گفتم: همیشه فکر وصال تو می کنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟

دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟

چون حل نمی شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده ی قیل و قال چیست؟

ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.