هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به بیان بینیازی عاشق از هر چیزی جز معشوق میپردازد. شاعر از درد عشق به عنوان درمانی شیرین یاد میکند و از نیاز به طبیعت، موعظههای واعظان، و دغدغههای دنیوی بینیاز میشود. او تنها به سایه قصر معشوق و حضور او نیاز دارد و از هرگونه غوغا و سودای دنیوی دوری میجوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۹۰
مشتاق درد را بمداوا چه احتیاج؟
بیمار عشق را بمسیحا چه احتیاج؟
چون جلوه گاه سبزخطان شد مقام دل
ما را دگر بسبزه و صحرا چه احتیاج؟
تا کی بناز رفتن و گفتن که: جان بده؟
جان میدهم، بیا، بتقاضا چه احتیاج؟
چون ما فرح ز سایه قصر تو یافتیم
ما را بفیض عالم بالا چه احتیاج؟
واعظ، ملالت تو ببانگ بلند چیست؟
آهسته باش، اینهمه غوغا چه احتیاج؟
تا چند بهر سود و زیان درد سر کشیم؟
داریم یک سر، اینهمه سودا چه احتیاج؟
دور از تو خو گرفته هلالی بکنج غم
او را بگشت باغ و تماشا چه احتیاج؟
بیمار عشق را بمسیحا چه احتیاج؟
چون جلوه گاه سبزخطان شد مقام دل
ما را دگر بسبزه و صحرا چه احتیاج؟
تا کی بناز رفتن و گفتن که: جان بده؟
جان میدهم، بیا، بتقاضا چه احتیاج؟
چون ما فرح ز سایه قصر تو یافتیم
ما را بفیض عالم بالا چه احتیاج؟
واعظ، ملالت تو ببانگ بلند چیست؟
آهسته باش، اینهمه غوغا چه احتیاج؟
تا چند بهر سود و زیان درد سر کشیم؟
داریم یک سر، اینهمه سودا چه احتیاج؟
دور از تو خو گرفته هلالی بکنج غم
او را بگشت باغ و تماشا چه احتیاج؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.