هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از درمان دردها را بیان می‌کند. شاعر از طبیب ناتوان، فراق یار، جفای معشوق و ناتوانی خود در برابر عشق سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به قدرت عشق و تحقیر شدن در برابر معشوق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و رنج نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.

غزل شمارهٔ ۱۰۵

مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد
بیچاره را ببین: چه خیال محال کرد؟

کی می رسد خیال طبیبان بدرد من؟
دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد

دارد هزار تفرقه دل در شب فراق
کو آن فراغتی که بروز وصال کرد؟

گل پیش عارض تو شد از انفعال سرخ
آن خنده ای که کردهم از انفعال کرد

سنگین دلی، که اسب جفا تاخت بر سرم
موری ضعیف را بستم پایمال کرد

سلطان وقت شد ز گدایان کوی عشق
درویش میل سلطنت بی زوال کرد

گفتی: که حلقه ساخت، هلالی، قد ترا
آن کس که ابروان ترا چون هلال کرد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.