هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و فراق معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که غم عشق، دردهای پیشین او را هزار برابر کرده است. او از سنگدلی معشوق و جراحت پنهان دلش شکایت دارد و اشاره می‌کند که تنها کسانی لذت عشق را می‌فهمند که درد آن را چشیده باشند. در پایان، شاعر از ویرانی دلش در اثر فراق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۶

نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد
فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد

ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد

بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل
که مرد پیش تو و کار بر خود آسان کرد

خیال کشتن من داشت وه! چه شد یارب؟
کدام سنگدل آن شوخ را پشیمان کرد؟

جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد

نیافت لذت ارباب ذوق، بی دردی
که قدر درد ندانست و فکر درمان کرد

هلالی، از دل مجروح من چه می پرسی؟
خرابه ای که تو دیدی فراق ویران کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.