هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از تغییرات احساسی و عاطفی شاعر در رابطه با معشوق صحبت میکند. شاعر از گرمای عشق، سوزش دل، و اضطراب ناشی از یادآوری معشوق میگوید. همچنین، تأثیر عمیق معشوق بر زندگی و احساسات شاعر را توصیف میکند، به طوری که حتی هلالی در کوی زهد با دیدن لب معشوق، مست و خراب میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و سوزش دل نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۴
افروخت رنگت از می و دلها کباب شد
روی تو ماه بود، کنون آفتاب شد
گفتم: به دور عشق تو سازم سرای عیش
غم خانه ای که داشتم آن هم خراب شد
این آه گرم بی سببی نیست دم بدم
یا سینه سوخت، یا دل سوزان کباب شد
ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
خوناب دیده این همه دانی که از کجاست؟
خونی که بود، در دل غمدیده، آب شد
هر جا که هست روی تو، در پیش چشم ماست
کس در میان ما نتواند حجاب شد
فارغ نشسته بود هلالی به کوی زهد
ناگه لب تو دید و خراب شراب شد
روی تو ماه بود، کنون آفتاب شد
گفتم: به دور عشق تو سازم سرای عیش
غم خانه ای که داشتم آن هم خراب شد
این آه گرم بی سببی نیست دم بدم
یا سینه سوخت، یا دل سوزان کباب شد
ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
خوناب دیده این همه دانی که از کجاست؟
خونی که بود، در دل غمدیده، آب شد
هر جا که هست روی تو، در پیش چشم ماست
کس در میان ما نتواند حجاب شد
فارغ نشسته بود هلالی به کوی زهد
ناگه لب تو دید و خراب شراب شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.