هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و انتظار معشوق می‌نالد. او بیان می‌کند که چه معشوق نزد او بیاید یا نه، در هر حال رنج می‌کشد. اگر معشوق نباشد، درد هجران او را می‌کُشد و اگر بیاید، شیوه‌های او باعث رنجش می‌شود. شاعر حتی حاضر است به خاطر معشوق کشته شود و از یادآوری مهربانی‌های گذشته‌ی معشوق رنج می‌برد. در نهایت، او از ساقی می‌خواهد که با شرابش او را مست کند تا از دردهایش رها شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و استفاده از شراب برای فراموشی دردها، مناسب مخاطبان بالغ است.

غزل شمارهٔ ۱۱۷

گر برون می آید آن بی رحم، زارم می کشد
ور نمی آید، به درد انتظارم می کشد

گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او
محنت هجران باندک روزگارم می کشد

ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد
راضیم، بالله، اگر دانم که یارم می کشد

هر گه امسالش عتاب آلوده می بینم به خود
یاد آن مسکین نوازیهای پارم می کشد

چون برون آید، کله کج کرده، دامن بر زده
دیدن جولان آن چابک سوارم می کشد

ساقیا، امشب که مستم لطف کن خونم بریز
ور نه، چون فردا شود، رنج خمارم می کشد

زیر بار غم، هلالی، کار من جان کندنست
وه! که آخر محنت این کار و بارم می کشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.