هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق مینالد و از روزهای سخت و ناگواری که بر او گذشته است شکایت میکند. او از بلاها و رنجهایی که تحمل کرده سخن میگوید و احساس میکند درد او از درد دیگران بیشتر است. شب هجران برای او بسیار سیاه و دشوار است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و توصیفهای دردناک از فراق و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۲۷
روز هجران تو، یارب! ز کجا پیش آمد؟
این چه روزیست که پیش من درویش آمد؟
آن بلایی که ز اندیشه آن میمردم
عاقبت پیش من عاقبت اندیش آمد
با قد همچو خدنگ از دل من بیرون آی
که مرا تیر بلا بر جگر ریش آمد
چشم بر هم مزن و هر طرف از ناز مبین
که بریش دلم از هر مژه صد نیش آمد
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم
کمترین درد من از درد همه بیش آمد
روز بگذشت، هلالی، شب هجران برسید
وه! چه روز سیهست این که مرا پیش آمد!
این چه روزیست که پیش من درویش آمد؟
آن بلایی که ز اندیشه آن میمردم
عاقبت پیش من عاقبت اندیش آمد
با قد همچو خدنگ از دل من بیرون آی
که مرا تیر بلا بر جگر ریش آمد
چشم بر هم مزن و هر طرف از ناز مبین
که بریش دلم از هر مژه صد نیش آمد
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم
کمترین درد من از درد همه بیش آمد
روز بگذشت، هلالی، شب هجران برسید
وه! چه روز سیهست این که مرا پیش آمد!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.