هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از دیر آمدن معشوق و تأخیر در رسیدن او شکایت میکند. او از درد فراق و انتظار مینالد و از طبیعت و زمانه نیز گلایه دارد. شاعر از دیر رسیدن بهار، خورشید، و حتی قاصدانی که خبری از یار نمیآورند، اظهار ناراحتی میکند. در نهایت، او از کوتاهی عمر و دیر رسیدن مرگ در این غم و اندوه سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند انتظار، فراق، و مرگ نیاز به درک بالاتری از عواطف انسانی دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی بهتر درک میشود.
غزل شمارهٔ ۱۲۶
آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد
شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد
گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری
وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد
تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات
سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد
نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان
زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد
مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ!
کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد
ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟
کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد
یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم
که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟
شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد
گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری
وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد
تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات
سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد
نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان
زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد
مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ!
کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد
ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟
کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد
یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم
که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.