هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوقی بلندقامت و زیبا می‌گوید که نگاهش مانند خنجر بر دل او اثر می‌گذارد. او از بی‌توجهی معشوق و درد هجران شکایت دارد و اشتیاق به دیدار و وصال را بیان می‌کند. تصاویری مانند ذره‌های پریشان در مهر رخسار معشوق و سوختن در آتش شوق خال او، عمق احساسات شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند خنجر و آتش ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۹

نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند
این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟

آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه
چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند

گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز
آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!

گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا
دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی
وز تمنای میانت بخیالی خرسند

صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو!
حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟

مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت
شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند

شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش
چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.