هوش مصنوعی:
شاعر از درد عشق و رنجهای ناشی از آن میگوید. او از رفتارهای ناعادلانه مردم و دوستان ناسپاس شکایت دارد که با سخنان چربزبانانه، دل سوختهاش را آزار دادهاند. شاعر همچنین به تسلیم شدن در برابر تقدیر و پذیرش سرنوشت اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با نگرش فلسفی به زندگی و تقدیر، برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و تأمل است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و ادبیات غنی ممکن است برای گروههای سنی پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۷
بس که خلقی سخن عاشقی من کردند
دوست را با من دل سوخته دشمن کردند
سوختم ز آتش این چرب زبانان، چون شمع
سوز پنهان مرا بر همه روشن کردند
بعد ازین دست من و دامن این سنگدلان
که بآهنگ جفا سنگ بدامن کردند
برضا کوش، هلالی و ز قسمت مخروش
هر کرا هر چه نصیبست معین کردند
دوست را با من دل سوخته دشمن کردند
سوختم ز آتش این چرب زبانان، چون شمع
سوز پنهان مرا بر همه روشن کردند
بعد ازین دست من و دامن این سنگدلان
که بآهنگ جفا سنگ بدامن کردند
برضا کوش، هلالی و ز قسمت مخروش
هر کرا هر چه نصیبست معین کردند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.