هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین درباره درد هجران و عشق نافرجام است. شاعر از عشق به معشوقی میگوید که دلهای بسیاری را میسوزاند و جهان را به آشوب میکشد. او از حسرت دیدار معشوق، اضطراب دل و رویای دیدارش سخن میگوید و آرزو میکند که حتی سایهای از معشوق به او برسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، احساسات شدید و درد هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و ادبی شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه احساسی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۰
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.