هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از درد فراق و عشق نافرجام سخن میگوید. شاعر از نگاههای گذرای معشوق و بیتوجهیهای او شکایت دارد، اما با این وجود، اسیر عشق اوست و حاضر به ترک این رابطه نیست. در ابیات پایانی، شاعر به گناه و هوس اشاره میکند و بیان میکند که انسان نمیتواند در برابر برخی وسوسهها مقاومت کند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانهای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد. همچنین، اشارههای غیرمستقیم به گناه و هوس ممکن است نیاز به درک بالاتری از عواطف انسانی داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۱
هرگز آن شوخ بما غیر نگاهی نکند
آن هم از ناز کند گاهی و گاهی نکند
می روم بر سر راهش بامید نظری
آه! اگر بگذرد آن شوخ و نگاهی نکند
این همه ناله، که من می کنم از درد فراق
هیچ ماتم زده خانه سیاهی نکند
حاصل عشق همین بس که: اسیر غم او
دل بمالی ندهد، میل بجاهی نکند
زاهدا، گر هوس باده و شاهد گنهست
بنده هرگز نتواند که گناهی نکند
سوی هر کس که بدین شکل و شمایل گذری
کی تواند که ترا بیند و آهی نکند؟
چون هلالی شرفی یافتم از بندگیت
کس چرا بندگی همچو تو شاهی نکند؟
آن هم از ناز کند گاهی و گاهی نکند
می روم بر سر راهش بامید نظری
آه! اگر بگذرد آن شوخ و نگاهی نکند
این همه ناله، که من می کنم از درد فراق
هیچ ماتم زده خانه سیاهی نکند
حاصل عشق همین بس که: اسیر غم او
دل بمالی ندهد، میل بجاهی نکند
زاهدا، گر هوس باده و شاهد گنهست
بنده هرگز نتواند که گناهی نکند
سوی هر کس که بدین شکل و شمایل گذری
کی تواند که ترا بیند و آهی نکند؟
چون هلالی شرفی یافتم از بندگیت
کس چرا بندگی همچو تو شاهی نکند؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.