هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی‌های معشوق و احساسات خود نسبت به او می‌پردازد. او از موهای سیاه معشوق، صورت زیبایش، قامت بلندش، و سایر ویژگی‌های فیزیکی او با تعابیر شاعرانه و اغراق‌آمیز یاد می‌کند. همچنین، شاعر از درد هجران و فراق معشوق می‌نالد و از احساسات شدید خود در این رابطه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

ماه من، زلف شب قدرست و رویت روز عید
در سر ماهی شب و روزی باین خوبی که دید؟

سرو من برخاست، از قدش قیامت شد پدید
غیر آن قامت، که من دیدم، قیامت را که دید؟

آن زنخدان را، که پر کردند ز آب زندگی
بر کفم نه، کز کمال نازکی خواهد چکید

چون در آغوشت گرفتم قالب من جان گرفت
غالبا جان آفرین جسم تو از جان آفرید

چون کف پایت نهادی بر دلم آرام یافت
دست ازو گر باز داری، همچنان خواهد تپید

چونکه بگذشتی تو اشک من روان شد از پیت
عزم پابوس تو دارد، هر کجا خواهد رسید

میکشم بار غم از هجران و این کوه بلاست
من ندانم کین بلا را تا یکی خواهم کشید؟

وه! چه پیش آمد، هلالی، کان غزال مشکبوی
ناگهان از من رمید و با رقیبان آرمید؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.