۲۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۸

برو، ای نرگس رعنا، تو باین چشم مناز
ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز

از گل و لاله چه حاصل؟ من و آن سرو که هست
همه شوخی و کرشمه، همه حسن و همه ناز

آتشین روی من آرایش بزمست امشب
برو، ای شمع، تو در گوشه خجلت بگداز

ای خوش آن دم، که تو از ناز، سوی من آیی!
خیزم و بر کف پای تو نهم روی نیاز

ای که مهمان منی، ساغر و مطرب مطلب
هم باین سوز دل و ناله جان سوز بساز

تو گل روی زمینی و مه اوج فلک
همه حیران جمالت ز نشیب و ز فراز

ای شه حسن، باحوال هلالی نظری
که منم بنده مسکین، تو شه بنده نواز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.