۲۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۷

ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم
تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم

مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادیست
تو راحت دگران شو، که من برای عذابم

بدیگران منشین و بجان من مزن آتش
مرا مسوز، که من خود بر آتش تو کبابم

اگر برای هلاک منست ناز و عتابت
بیا و قتل کن ایدون، که مستحق عتابم

سؤال بوسه نمودم، ولی تو لب نگشودی
سخن بعرض رسید و در انتظار جوابم

بگرد روی تو پروانه ام، که شمع مرادی
اگر تو روی بتابی، من از تو روی نتابم

بقدر خاک ره از من کسی حساب نگیرد
بکوی دوست، هلالی، ببین که: در چه حسابم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.